پس از اینکه ایرانیان در نبرد جلولاء شکست خورده وبه حلوان عقب نشینی کردند، یزد گرد همراه بزرگان خاندان خود از ترس به طرف استخر و به قولی به قم و کاشان راه گریز پیش گرفت و برای جلوگیری از پیش روی مسلمین یکی از در باریان یزدگرد به نام هرمزان که دایی شیرویه، پسر خسرو پرویز بود و در درگاه یزدگرد قربی و مکانتی تمام داشت، گفت: اعراب از جانب حلواند بر ما تاخته اند و کاری از پیش برده اند و در آنجا با آنها نمی توان مقابله نمود، اما جمعی از این قوم در حدود اهواز و خوزستان هستند که سرداران دلیر و سلحشور ندارند و تاب حملة ما را ندارند. اگر شهریار دستور دهد من بدان دیار بروم و لشکر گرد آورم و با سردار آن جمع که ابوموسی اشعری نام دارد درآویزم و او را بکشم و از فارس و اهواز مالی و لشکری فراز آورم.
ادامه مطلب
.: Weblog Themes By Pichak :.