ساخت این مسجد در شهر باستانی شوشتر بعد از فتح مسلمانان و اسلام آوردن مردم، در سال ۲۵۴ قمری در زمان سیزدهمین خلیفه عباسی «المعتزبالله المتوکل» که در زمان امام حسن عسکری (ع) خلافت میکرد، آغاز شد.
هرکدام از خلفای عباسی که در مسجد کارهایی را انجام داده است کتیبه ای از کار خود به یادگار گذاشته است. مسجد در گذشته دارای تعداد بیشتری کتیبه گچی و سنگی بوده اما در تعمیرات دهه 40 و بعد از آن از بین رفته است.
سمت شمال مسجد 12 ردیف ستون و سمت جنوب آن 8 ستون وجود دارد و بلندی آنها به 5 متر میرسد.
از مشاهده قوس طاق ها و ایوان رفیع و شبستان آن که به شیوه معماری دوره ساسانی ساخته شده است، قدمت بنا و تعلق آن به اوائل اسلام تا حدودی روشن میشود.
مسجد دارای حیاط وسیع و ستونهای قطور و بسیار محکمی میباشد به طوری که قطر هر ستون بیش از یک و نیم متر است و بنای آن بیشتر از سنگ و آجر است و دارای منبری قدیمی است که قدمت آن را 700 سال نوشتهاند.
در قسمت راست منبر نوشتههایی به خط کوفی از جنس تخته بریده شده است. ساختمان منارة مسجد را به دوران چوپانیان و شیخ اویس بن شیخ حسن چوپانی نسبت میدهند. بلندی مناره قبل از فرسایش، 26 متر بوده اما هم اکنون در حدود 18 متر است.
مسجد جامع در گذشته دارای یک حوض بزرگ بوده که توسط قناتی که از نهر داریون آب میگرفته پر میشد. شکل ستونهای جلوی مسجد در دهه 40 به بنا الحاق شدهاند و در گذشته حمامی که در پشت مسجد قرار داشت در وقف مسجد بوده است.
قبل از پوشش کنونی، سقف مسجد به وسیله شاه چوب هندی مسقف شده بود و بر طبق کتیبه موجود در مسجد که دارای تاریخ سال ۱۲۱۳، ۱۱۷۵، ۹۳۳، ۶۸۳ ،۴۴۵ هجری قمری است معلوم میشود که مسجد جامع شوشتر در قرون بعد به کرات تعمیر و مرمت شده است.
شبستان اصلی مسجد در طرف جنوب واقع شده، در شبستان منبر چوبی نفیسی قرار دارد که طبق کتیبه، نام (منصور ابو احارث) و تاریخ صفر سال۴۴۵ هجری قمری بر روی آن حک شده است.
همچنین بر دیواره شبستان مسجد کتیبه گچبری با مضمون سوره یاسین حک شده است. مسجد در گذشته دارای تعداد بیشتری کتیبه گچی و سنگی بوده که متاسفانه در تعمیرات دهه۴۰ و بعد از آن از بین رفته است.
مسجد دارای حیاط وسیع و ستونهای قطور و بسیار محکمی است به طوری که قطر هر ستون بیش از 5/1 متر است و بنای آن بیشتر از سنگ و آجر است و دارای منبری قدیمی است که قدمت آن را ۷۰۰ سال نوشتهاند، در قسمت راست منبر نوشتههایی به خط کوفی از جنس تخته بریده شده است.
این منبر قدیمی 17 پله دارد که تعداد این پلهها به دلیل تعداد رکعتهای نمازی است که هر مسلمان در روز اقامه میکند. چوب استفاده شده در این منبر از نوع آبنوس هندی است و در سال 1276 هجری قمری ساخته شده است.
مردم به دلیل اعتقاد زیادی که به این منبر داشته اند در روزهای خاصی در سال با روشن کردن شمع و بستن نیاز به این منبر دخیل می بسته اند که در یکی از این سال ها این منبر آتش می گیرد و قسمتی از آن طعمه حریق میشود.
مسجد جامع شوشتر دارای دو محراب است که یکی برای اقامه نماز جماعت در فصول سرد سال بوده که در داخل ساختمان مسجد تعبیه شده است و دیگری نیز برای فصول گرم سال در بیرون از ساختمان مسجد ساخته شده است.
این محراب دارای معماری پیش از اسلام بوده است و وجود پایه های پافیلی در کنار این محراب این مهم را تائید میکند.
وجود آجر چینی خاص در سقف این محراب باعث شده است که نقش 12 نام علی(ع) در این محراب چشم هر بیننده و اهل نظری را خیره کند. به عبارتی، معماری ویژه این مسجد باعث شده شوشتر در قرون ابتدایی اسلام مرکزیت خاصی داشته باشد.
ساختمان مناره مسجد را به دوران چوپانیان و شیخ اویس بن شیخ حسن چوپانی نسبت میدهند. بنای مناره مسجد جامع در سال ۸۲۲ هجری بوده است و چون کج شده بود در قرن دوازدهم قفسهاش را از ترس انهدام تا حد مقرنس برداشتند و در سالهای انقلاب مشروطیت که آن را در جنگهای محلی سنگر قرار داده بودند و قسمتی از طرف مشرق آن خراب شد، در وسط آن میلی استوانه شکل از آجر ساخته شده که روی آن با کاشی زیبا مفروش است و بر تمامی آن کلمه «الله اکبر» نوشته شده است.
در مسجد جامع شوشتر دستورات حکومتی و احادیث زیادی در قالب کتیبههای خطی و سنگ نوشته بر دیوار حکاکی و یا نصب شده است.
تعداد این کتیبهها به بیش از 40 عدد میرسید که در شرایط کنونی تنها 35 کتیبه از این تعداد باقی مانده است. برخی از این فرامین مانند دستور ممنوعیت شرب خمر و کبوتر بازی در شوشتر بوده که توسط خلیفه وقت صادر شده است.
برخی دیگر از این کتیبه ها در مسجد جامع شوشتر به دستوراتی حکومتی درباره قلعه سلاسل بر می گردد که با خط کوفی و زیبا بر سنگ حک شده است که در دهه 20 این کتیبه ها در مسجد جامع قاب گرفته شده است.
این بنای تاریخی در سال 1315 توسط وزارت فرهنگ و هنر با شماره 286 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید و مالکیت آن در اختیار اداره اوقاف گذاشته شد.
این اثر در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۱۰ با شمارهٔ ثبت ۷۸ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. پل بند شادروان بر روی شاخه شطیط ساخته شده و یكی از اساسی ترین بخشهای تأسیسات آبی شوشتر محسوب می شود. این پل بند با شماره 78 در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است. پیشینه ساخت این پل بند مربوط به دوره شاپور ساسانی است و بر اساس شواهد و مداركی در زمان شاپور ساسانی پی ریزی و ساخته شده است. پل بند شادروان در 300 متری جنوب بند میزان – در شمال غربی شوشتر - بر روی شاخه اصلی رود كارون (شطیط)ساخته شده است. و در حال حاضر بقایای آن در كنار پل آزادگان به چشم می خورد.
مجموعه آسیابها و آبشارهای شوشتر در دوران ساسانیان، جهت بهرهگیری از نیروی آب بهعنوان محرک آسیابهای صنعتی ساخته شد. این مجموعه در مجاورت شهر شوشتر در استان خوزستان قرار دارد
قلعه ی سلاسل
« قلعه سلاسل دژی است بسیار بزرگ دارای حیاطهای مفصل و متعدد و سربازخانه ها و طویله ها و حمامها و شبستانها و برجها و باغچه ها و قورخانه و نقاره خانه و حرم خانه و آشپزخانه و قاپیهای متعدد و حوضهای بزرگ و حصار و خندق كه اكنون بیشتر آن ویران و ساختمانها بر هم ریخته شده است. شكل قلعه بیضی غیر منظم و جایش بسیار با صفا روی قطعه سنگی مشرف بر رود كارون واقع شده. هندسة بنایش بر خلاف سایر ابنیه شرقی است. اینجا ساختمانهای چند طبقه در میانه و حیاطها ...
نادر، علیرضا بیک افشار را که ایشیک آقاسی دربار وی بود، به حکومت شوشتر و هویزه منصوب کرد. و هدف از این انتصاب بیشتر آن بود تا سرکشان و متمردان آن نواحی را به اطاعت خود در آورد. علیرضا بیک برای اجرای مأموریت خود با سپاهی کار آمد وارد شوشتر گردید و در مدت کوتاهی توانست شورشیان را سرکوب، و امور آن نواحی {شوشتر، هویزه، لار و بنادر} را به نحوی انتظام دهد که احدی از متمردین و مخالفانن آن حدود دیگر جرأت تمرد ننمایند.
به گفتة مؤلف عالم آرای نادری، علیرضا بیک، پیوسته طبع خود را به غریب نوازی و عدالت گستری مصروف می داشت و به غازیان مهربانی می کرد و به رعایا احسان می نمود و اوضاع آن نواحی و خصوصاً شوشتر سامان یافت و به نحوی در دلهای سپاه و رعیت محبت آن نامدار قرار گرفته بود، که چون فرزندی عزیز و مهربان زبانزد خاص و عام گردید و آوازة عدل و داد آن خان عدالت بنیاد گوشزد اهالی و اعیان هر دیار گردید.
چون علیرضا بیک به این طریق میان مردم کسب محبوبیت و موفقیت نموده بود، عده ای از مخالفان از راه کینه و عداوت به نادر اظهار کردند که، وی در هویزه و شوشتر باد نخوت و غرور در دماغ خود افکنده، بخشش و انعام بر روی خاص و عام گشوده و وخیال تمرد و سرکشی دارد. لذا آتش غضب نادر مشتعل و چند چاپار روانه و امر کرد تا علیرضا بیک به زودی عازم درگاه وی گردد. چون علیرضا بیک از مضمون حکم نادر مطلع گردید دستور داد تا زنبورکهایی که همراه خود داشت جهت احترام به نادر شلیک نمایند.
علیرضا بیک پس از اینکه به خدمت نادر رسید، نادر او را مورد موأخذه قرار داد و به وی گفت: «خیره سری و بی ادبی تو به مرتبه ای رسیده که عظمت داخل اردو شده و زنبورک آتش میدهی.»
بنابراین نادر دستور داد او را زندانی کرده و اموال وی را ضبط نمایند. بعد از آن علیرضا بیگگ هرچه تلاش نمود تا خود را آزاد نماید، پذیرفته نشد، و در حالیکه بیست و پنج سال از عمر او می گذشت، به دستور نادر به قتل رسید. (سال 1146هـ . ق)
نادر پس از خلع شاه طهماسب دوم (ربیع الاول 1145/اوت1732) و برگزیدن فرزند هشت ماهة وی به نام عباس سوم، خود با عنوان نیابت سلطنت زمام امور مملکت را در دست گرفت.
وی پس از بیرون راندن ترکها و روسها از سراسر ایران، و سرکوب شورشهای داخلی افغانان غلزه و ابدالی و استرآباد و اعادة آرامش و امنیتت به مردم مملکت، در حالیکه مرزهای قطعی کشور -جز در قندهار- به حال طبیعی خود در آمده بود، تصمیم گرفت، که نیت اساسی خود را برای شناسایی حکومتش به عنوان تنها نمایندة حقیقی توده های ایرانی عملی کند.
لذا نایب السلطنه ایران برای برگزاری مراسم نوروز سال 1148هـ.ق مقرر داشت که جمیع نمایندگان اعیان، رؤسای ایران، روحانیون، بزرگان و حکام ولایات به دشت مغان دعوت شوند تا در ضمن، امور مهم کشور نیز با آنها به بحث گذاشته شود.
نادر در بامداد نوروز 1148هـ.ق به مدعوین اظهار داشت: من آنچه حق کوشش بود بجا آوردم و مملکت را از تجاوز روس و عثمانی رهایی بخشیدم و متجاسران افغان را نیز بجای خود نشانیدم، اکنون نیاز به استراحت دارم و از شما می خواهم که طهماسب یا فرزندش عباس را که هر دو زنده اند، و یا هر کس دیگری را که مایلید به سلطنت انتخاب کنید.
محمود بود. پس از کشته شدن محمود و به سلطنت رسیدن اشرف، محمد خان از سوی اشرف به ایلچیگری دربار عثمانی مأمور گردید. از این سفارت نتیجه ای عاید نگردید و محمد خان مجبور به مراجعه به ایران شد و چون در بازگشت حکومت افغانها رو به زوال نهاده بود؛ وی جانب نادر را گرفته و به خدمت او رسید، و نامه دربار عثمانی و هدایایی که از آنجا برای اشراف آورده بود، تقدیم نادر کرد؛ و ضمن گزارش مأموریت خود، خواستار پیوستن به نیروهای او گردید. نادر نیز تقاضای او را پذیرفت و ضمن اضهار ملاطفت، وی را به حکمرانی کهگیلویه منصوب کرد.
نادر در سال 1144هـ . ق با عثمانیان به نبرد پرداخت، لیکن در نزدیکی کرکوک شکست سختی از آنان خورد و عدة کثیری از لشکریان وی به هلاکت رسیدند و بازمانده لشکریان نیز فرار نموده و به همدان عقب نشینی کردند.
چنانکه در مبحث قبلی گفته شد شاه اسماعیل اول در ادامة فتوحات خود، در سال 914هـ. ق 1508م جهت براندازی مشعشعیان، عازم خوزستان گردید و آن خاندان را سرکوب کرد و منقاد خویش ساخت. از این پس بود که بخش غربی خوزستان را که در دست مشعشعیان قرار داشت، «عربستان» نامیدند، تا از بخش شرقی آن که شامل، شوشتر و رامهرمز و در دست گماشتگان صفوی قرار گرفته بود، باز شناخته شود. شایان ذکر است که در دوران صفویه قسمت شرقی خوزستان به مرکزیت شوشتر بیشتر حرف شنوی از حکومت مرکزی داشت. لذا بهمین سبب بود که گهگاهی این قسمت توسط ساکنین بخش غربی به مرکزیت هویزه که عرب نژاد بودند، مورد تاخت و تاز و تاراج قرار می گرفت.
.: Weblog Themes By Pichak :.